سرم دادی و سامانم ندادی (بهادر یگانه)



سرم دادی و سامانم ندادی, اشعار یگانه

سرم دادی و سامانم ندادی
به جز بخت پریشانم ندادی

 

خدایا هرچه اشک اندر جهان بود
به من دادی و دامانم ندادی

 

چو شمع کاروان آواره ماندم
شبم دادی شبستانم ندادی

 

دلی خونین به من دادی چو غنچه
ولی لبهای خندانم ندادی

 

خدایا هرکجا درد دلی بود
به من دادی و درمانم ندادی

 

زدی صد چاک غم بر سینه ی من
ولی چاک گریبانم ندادی

 

به من بخشیده ای گنج سخن را
ولی یار سخندانم ندادی

 

من از این جان درد آلوده سیرم
که جان دادی و جانانم ندادی

منبع:lat.blogfa.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه های فرهنگ و هنر(شعر و ترانه، هنر و هنرمند، هنرهای دستی، تاریخ و تمدن، مناسبتها و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------