دیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم ها (10)
- مجموعه: خواندنیهای دیدنی
دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی
معاویه: «قوی تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟»
عمرو بن عاص: «آری، جهل مردم.»
امام علی (ع) - 1375
دیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم ها
دنيا را بغل گرفتيم
گفتند: امن است هيچ كاری با ما ندارد
خوابمان برد...
بيدار شديم،
ديديم آبستن تمام دردهايش شدهايم...
حسين_پناهی
دیالوگ های زیبا
هرگز قاطی چیزای از پیش تعیین شده نشو ...
چارلی چاپلین تو یه مسابقه ی تقلید از چارلی چاپلین درمونت کارلو شرکت کرد و سوم شد!!
Locky Number Slevin(2006)
دیالوگ های ماندگار
همون طور که یهو خوابت میبره،
منم به همون سادگی عاشقش شدم.
اولش آروم آروم، و بعدش ناگهانی.
تقصیر ستاره بخت ماست 2014| جاش بون
دیالوگ های ماندگار سینمای ایران
کریدی: «بمیر... بمیر... چرا نمی میری؟»
وی: «زیر این نقاب چیزی فراتر از گوشت و خون وجود داره؛ زیر این نقاب یک آرمان وجود داره آقای کریدی و آرمان ها ضدگلوله هستند.»
Film Title: [V for Vendetta - 2005]
دیالوگ های عاشقانه
کامبی شیمادا: «برو بسمت شمال. جنگ قطعی اونجا درمیگیره.»
گوروبی کاتایاما: «خب چرا اونجا سنگر درست نمیکنی؟»
کامبی شیمادا: «یه سنگر خوب به جایی واسه رخنه کردن احتیاج داره. دشمن باید طمع کنه که بیاد داخل و اونوقته که ما بهشون حمله میکنیم. اگه فقط دفاع کنیم، جنگ رو میبازیم.»
Film Title: [Seven Samurai - 1954]
دیالوگ های ماندگار سینمای جهان
هیچ چیز خاطرات را از لحظات عادی متمایز نمی کند،بعدهاست که آنها با نشان دادن زخم هایشان مدعی یادآوری می شوند.
" اسکله "
کریس مارکر / 1962
دیالوگ های جالب
خـانــم دارابــی : اعـتـراف کـنـیـد کـه بــه زنــهـا نـگـاه ابــزاری داریــد. اعـتــراف کـنـیـد؟!
دکـتـر : بـسـتـگـی بـه زنـش داره
ورود آقــایــان مـمـنـوع
دیالوگ های به یاد ماندنی
هکتور: «بهم بگو ببینم برادر کوچولو... تو تا حالا کسی رو کشتی؟»
پریس: «نه.»
هکتور: «تا حالا دیدی که کسی تو میدون جنگ بمیره؟»
پریس: «نه.»
هکتور: «من کشتم، من شنیدم که دارن میمیرن و مرگشون رو هم دیدم. هیچ افتخاری هم نداره و اصلاً هم شاعرانه نیست. تو میگی حاضری برای عشق بمیری، امّا تو نه چیزی راجع به مردن میدونی نه چیزی راجع به عشق.»
Film Title: [Troy - 2004]
دیالوگ های معروف
دیوید: «یه مردی رو میشناختم که کور بود. وقتی چهل سالش شد جراحی کرد و بینائیشو بدست آورد.»
دختر: «چطوری بود؟»
دیوید: «اولش خیلی خوشحال بود. چهرهها... رنگها... منظرهها... ولی همهچی تغییر کرد. دنیا بدبختتر از اون بود که تصور میکرد. هیچکس بهش نگفته بود چقدر کثافت اونجاست. چقدر زشتی. همه جا زشتی میدید. وقتی کور بود، عادت داشت با یه تیکه چوب تنهایی از خیابون رد بشه. وقتی بینائیش رو بدست آورد، از همه چی میترسید. شروع کرد توی تاریکی زندگی کردن. هیچوقت از اتاقش بیرون نمیومد. سه سال بعدم خودشو کشت.»
Film Title: [The Passenger - 1975]
دیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم ها
وقتی صدمه دیدن و ترسیدنت برای مدت طولانی ای ادامه داشته باشه .
اون ترس و درد به نـفـرت تبدیل میشه
و نـفـرت دنیات رو برای همیشه عوض میکنه ...
تپه خاموش
دیالوگ های ماندگار فیلم ها
صدفی به صدف مجاورش گفت: «در درونم درد بزرگی احساس میکنم؛ دردی سنگین که سخت مرا میرنجاند.»
صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت: «ستایش از آن آسمانها و دریاهاست؛ من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم؛ ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.»
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید؛ به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت: «آری! تو خوب و سلامت هستی امّا دردی که همسایهات در درونش احساس میکند مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.»
Book Title: [The Wanderer - 1932]
دیالوگ های زیبا
کریس جانسون: «یه نقاش ایتالیایی هست اسمش کارلوتیه و اون... اهوم... اون زیبایی رو اینطور تعریف کرده: اون میگه زیبایی مجموعهای از اجزاییه که آنچنان باهم هماهنگ هستن که نیازی نیست چیزی دیگهای بهشون اضافه بشه، برداشته بشه و یا جایگزین بشه... و این چیزیه که تو هستی... تو زیبایی...»
لیز: «واو!»
Film Title: [Next - 2007]
دیالوگ های ماندگار سینمای ایران
کریم: «اصلاً تو میدونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟»
پسر بچه: «خب میشه صدهزارتا.»
عنوان فیلم: [آواز گنجشکها - 1386]
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته